در سده 6ق/12م، بخش مهمي از توان محافل فقهي را درگيريهاي مذهبي تحت الشعاع خود نهاده بود؛ نزاع ميان شافعيان و حنفيان كه از سده 4ق آغاز شده بود، در طول سده 6ق، صدمات جدي بر پيكر محافل فقهي اهل سنت وارد آورد. اين درگيريها كه گاه بسيار خونين و پرخسارت بود، هر دو گرايش حنفي و شافعي رادر ايران رو به ضعف و اضمحلال برد. در حوزه فقه اماميه نيز در طول يك سده پس از وفات شيخ طوسي، آراء فقهي او چنان بر محافل اماميه سايه افكنده بود كه گاه شائبهاي از تقليد و ايستايي در آن ديده ميشد.
افزون بر همه آنچه كه گفته شد، حمله مغول در اوايل سدة 7ق/13م، صدمهاي سنگين بر پيكر محافل فقهي ايران وارد آورد كه زمينه ساز كم تحركترين دوره در تاريخ فقه ايران بوده است. در طول سدههاي 7-9 ق، حوزههاي فقه اهل سنت به تدريج مسير اضمحلال و نابودي را طي ميكردند و بسياري از شخصيتهاي منتفذ در محافل فقهي حنفي و شافعي ، همچون رجال آلتركه و آل خجند، بيشتر شخصيتهايي سياسي بودهاند. در اين ميان، به ندرت شخصيتهايي همچون قاضي بيضاوي (د658ق/1286م)، سراجالدين ارموي (د682ق) و عزالدين اردبيلي (د س از 775ق/1373م)، آثاري مهم در فقه و اصول پديد آوردهاند.
در حوزههاي امامي، اگرچه شخصيتهايي چون قطبالدين راوندي و سديدالدين حمصي رازي، از آغازگران نقد ايستايي فقه اماميه بودهاند. اما با پايگيري حركت جديد فقهي در حله كه تمامي محافل امامي را تحت تاثير خود قرار داد ، محافل فقهي ايران نيز از سده 7ق/13م به بعد تحت نفوذ اين مكتب قرار گرفت. از نخستين فقيهان ايراني مرتبط با اين مكتب، ميتوان حسن ابن ابي طالب آبي را ياد كرد.
سده 10ق/16م، يعني دورهي پايگيري سلسله صفويه در ايران، در جهتگيري محافل فقهي ايران بسيار مؤثر بود؛ در راستاي فعاليتهاي صفويه، از يك سو محافل فقه اهل سنت در ايران به محدودترين حد خود كاستي گرفت و از ديگر سو، فقه اماميه، زمينهاي براي رشدو بازسازي يافت.
|